
سنایی
بخش ۹ - حکایة فی عفوالملک و عدله
۱
احنف قیس بهر جمعی اسیر
گفت کین بستگان برِ تو امیر
۲
گر بحقند بسته حلمت کو
ور خود از باطلند علمت کو
۳
عفو کان هست اصل دینداری
از برای چه روز میداری
۴
تو ظفر خواستی خدایت داد
او ز تو عفو خواست ناری یاد
۵
هست نزد خدای و خلق ای شاه
شکر قدرت قبول عذر گناه
۶
علم او نوش حلمشان بچشید
علم او بار جُرمشان بکشید
تصاویر و صوت

نظرات