سنایی

سنایی

بخش ۳۴ - در حق کسی گوید از بزرگان غزنین

۱

بگذر از عالمان و درویشان

تو و عام و خصومت ایشان

۲

چون تو از خوان شرع بی‌قوتی

تو و سالوس و کبر و سنبوتی

۳

هر سخن کان ترا کند فربه

هذیان پرسمت نه از وی به

۴

خویشتن کشته‌ای ز بی‌‌باکی

که بی‌اصلاح خوردی انطاکی

۵

هرکه دارو ستاند از معتوه

زود گیرد همه جهان در کوه

۶

هرکه بر رفت خیره بر سر چوب

گفت تذکیر هاون و جاروب

۷

نشود واعظ و نه حافظ دین

نبود وارث رسول امین

۸

هرچه او گفت خنده آرد و بس

هرچه او کرد زو نگیرد کس

۹

مرد ماتم زده ز گفتارش

سال و مه بی‌غمی بود کارش

۱۰

ناگذشتست وی به کوی سخن

نه بگفته نه دیده روی سخن

۱۱

نکند نیز رنجه بیش ترا

شرم ناید ز شیب خویش ترا

۱۲

من ندیدم امام بر منبر

چون تل کوه بر سر زنبر

۱۳

هیچ دانی به چشم من چون بود

کیر و خایه که در خور کون بود

۱۴

پشت چون خرس بر سر شخ بود

روی چون بوریای مطبخ بود

۱۵

ای که در ابلهی و خیره‌سری

خرتر از گاو و هرزه‌تر ز خری

تصاویر و صوت

حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة به تصحیح مدرس رضوی - ابوالمجد مجدود بن آدم السنائی الغزنوی - تصویر ۷۲۲

نظرات