سنایی

سنایی

بخش ۷۱ - خطاب به خورشید

۱

ای خطاب تو نیر اعظم

ای خضر کسوف مسیحا دم

۲

ای فریدون خطهٔ اعلی

بی نصیب از تو دیدهٔ اعمی

۳

چون نمایی به صبح رایت نور

خیل ضحاک شب شود مقهور

۴

در حجاب تو اختران یکسر

اندرین هفت منظر اخضر

۵

دو وشاقند بسته دردو وثاق

بر میان بهر بندگیت نطاق

۶

هم قمر پرده‌دار ایوانت

هم عطارد دبیر دیوانت

۷

از پی بزم توست خنیاگر

در سیم قصر، زهره ازهر

۸

بسته پیشت کمر به سرهنگی

والی عقرب آن یل جنگی

۹

سعد اکبر عیال‌ انعامت

راهب دیر حارس بامت

۱۰

توکه در هفت‌کشوری خسرو

شهسواری و لیک تنها رو

۱۱

دار ملک تو کشور چارم

بام قصر تو پنجمین طارم

تصاویر و صوت

نظرات