سنایی

سنایی

بخش ۷۳ - فصل فی ذم الظلم

۱

در جهان هرکه بینی ازکه و مه

همه در بند آنکه فردا به

۲

همه را بر امید بوک و مگر

عمر بگذشت و روز روز بتر

۳

کار بر خاص و عام شد مشکل

غصه دارند این و آن حاصل

۴

رفت کار جهانیان زنسق

گشت یکباره ملک بی رونق

۵

کرد بنیاد ملک‌، ظلم‌، خراب

رفت خورشید عدل زبرسحاب

۶

چرخ منسوخ کرد آیت عدل

سرنگون گشت باز رایت عدل

۷

معدلت اندرین زمانهٔ شوم

شد چو سیمرغ وکیمیا معدوم

۸

نیست انصاف در ولایت ما

دل ما خون شد از حکایت ما

تصاویر و صوت

نظرات