سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۱۰۶

۱

مرا که یک نفس از وصل یار سیری نیست

زبوسه صبر نه واز کنار سیری نیست

۲

ازآن گلی که ز رنگش خجل شود لاله

چو عندلیب مرا از بهار سیری نیست

۳

اگر جهان همه پر گل کنند رنگ برنگ

مرا زدیدن آن لاله زار سیری نیست

۴

درخت حسن گلی ماه رو ببار آورد

چو نحلم ازگل آن شاخسار سیری نیست

۵

گرم چو عود بسوزند برسر آتش

مرا از آن شکر آبدار سیری نیست

۶

بدست دشمنی ار بر سرم زند شمشیر

مرا زدوستی آن نگار سیری نیست

۷

جماعتی که چومن منصفند می گویند

که یار را چه عجب گر زیار سیری نیست

۸

گرم چو گوی نهد اسب یار برسر پای

مرا از آن شه چابک سوار سیری نیست

۹

مرا زدوست اگر مرده باشم اندرخاک

بگویم ونشوم شرمسار، سیری نیست

۱۰

بخورد دهر بسی همچو سیف فرغانی

هنوز در شکم روزگار سیری نیست

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۷۴۸
دیوان سیف فرغانی  به اهتمام و تصحیح ذبیح‌الله صفا - ج ۳ - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۱۳۵

نظرات