
سیف فرغانی
شمارهٔ ۱۳۲
۱
زهی با لعل تو شهد و شکر هیچ
خهی با روی تو شمس و قمر هیچ
۲
لبم را بر لبت نه تا ببینم
که با او نسبتی دارد شکر هیچ
۳
دهانت دیدم وآن گشت باطل
که می گفتم نیاید در نظر هیچ
۴
وزین معنی عجب دارم که چون من
جهانی دل نهادستند بر هیچ
۵
ز دندان تو نیز اندر شگفتم
که چندین در نهان چونست در هیچ
۶
درین مدت که از روی تو دورم
که چون عمرت ندیدم برگذر هیچ
۷
شکیبایی و دل آبند و روغن
ندارند الفتی با یکدگر هیچ
۸
تو مست حسن و من مست تو ونیست
ترا از من مرا از خود خبر هیچ
۹
همی ترسم که عشق سیف با تو
شود چون کار دنیا سربسر هیچ
تصاویر و صوت


نظرات