
سیف فرغانی
شمارهٔ ۱۸۵
۱
دل زنده بدرد عشق باشد
بی درد چه مرد عشق باشد
۲
چون روح نمیرد آن دلی کو
بیمار ز درد عشق باشد
۳
دل از همه نقشها شود پاک
تا مهره نرد عشق باشد
۴
از خاک چو لاله سرخ روید
آن روی که زرد عشق باشد
۵
با خاک چه کار دارد آن روی
کآلوده بگرد عشق باشد
۶
با جان جهان کجا شود جفت
آن مرد که فرد عشق باشد
۷
گردن نکند تحمل سر
آنجا که نبرد عشق باشد
۸
دل پاک شود ز خار هستی
تا گلشن ورد عشق باشد
۹
زین درد بمرد سیف اگر چه
دل زنده بدرد عشق باشد
نظرات