
سیف فرغانی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
مرا چندانکه در سر دیده باشد
خیال روی تو در دیده باشد
۲
ز عشقت چون نگه داردل خویش
کسی کو چون تو دلبر دیده باشد
۳
بجز سودای تو هرچ اندرو هست
ز سر بیرون کنم گر دیده باشد
۴
فلک گر چه بسی گرد جهان گشت
ولیکن چون تو کمتر دیده باشد
۵
بدیگر جای آنرا کن حواله
که چون تو جای دیگر دیده باشد
۶
رخ و قد ترا آنکس کند وصف
که ماهی بر صنوبر دیده باشد
۷
دهانت را کسی داند صفت کرد
که او در پسته شکر دیده باشد
۸
نپندارم که خورشید جهان گرد
ترا جز سایه همسر دیده باشد
۹
کسی کو در عرق بیند رخ تو
بگل بر آتش تر دیده باشد
۱۰
اگر با سیف فرغانی نشینی
گدا خود را توانگر دیده باشد
تصاویر و صوت

نظرات