
سیف فرغانی
شمارهٔ ۲۸۴
۱
خورشید منی بروی پرنور
من از تو چو سایه مانده ام دور
۲
خوبان همه صورت و تویی جان
عالم همه ظلمت و تویی نور
۳
از روی تو نور می درافتد
در کوی تو همچو آتش از طور
۴
بیمار غم تو همچو عیسی
کرده بنفس علاج رنجور
۵
در حشر که باشد آدمی را
دیوان عمل کتاب منشور
۶
عاشق بتو زنده گردد ای دوست
نی چون دگران بنفخه صور
۷
عاشق نرمد بجور از تو
هرگز نرمد بهشتی از حور
۸
بی غره طلعت چو ماهت
هر روز مرا شبی است دیجور
۹
من مست ز خاک کوی عشقم
چون شارب خمر از آب انگور
۱۰
سیف از تو بجان عوض نخواهد
یکسان نبود محب و مزدور
۱۱
نزدیکش کن بخود کزین بیش
پروانه نمی شکیبد از دور
تصاویر و صوت


نظرات
سید محسن