سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۲۹۹

۱

ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز

قد تو سرو روانست و سرو تو گل ریز

۲

بروزگار تو جز عاشقی کنم نسزد

بعهد خسرو چون کار خر کند شبدیز

۳

اگر ز لعل تو مستان عشق نقل خوهند

بخنده لب بگشا و شکر ز پسته بریز

۴

بزیر پای میاور چو خاک و برمگذر

مرا که نیست به جز دامن تو دست آویز

۵

گرم بتیغ برانی ز پیش تو نروم

نه من ز تو نه ز حلوا کند مگس پرهیز

۶

من شکسته گر از تو جفا کشم چه عجب

نه دست دفع بلا دارم و نه پای گریز

۷

کسی کز آتش عشق تو گرم گشت دلش

از آب گرد برآرد بآه دردآمیز

۸

بعهد حسن تو شد زنده سیف فرغانی

که مرده خفته نماند بروز رستاخیز

۹

از آن زمان که چو فرهاد بر تو عاشق شد

چو وجد گفته شیرین اوست شورانگیز

تصاویر و صوت

نظرات