
سیف فرغانی
شمارهٔ ۳۰۳
۱
جرعه یی می نخورده از دستش
بیخودم کرد نرگس مستش
۲
هرکه از جام عشق او می خورد
توبه گر سنگ بود بشکستش
۳
بکسی مبتلا شدم که نرست
مرغ از دام و ماهی از شستش
۴
بهمه جای می رود حکمش
بهمه کس همی رسد دستش
۵
از عنایت مپرس کآن معنی
نیست در حق بنده گر هستش
۶
هرکه عاشق نشد، بدامن دوست
نرسد دست همت پستش
۷
سیف از مشک بوی دوست شنید
بر گریبان خویشتن بستش
تصاویر و صوت

نظرات