
سیف فرغانی
شمارهٔ ۳۴۰
۱
ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل
گل تو در سخن آورد مرا چون بلبل
۲
گر ببستان نگری ور بگلستان گذری
باد بر خاک نهد پیش تو رخساره گل
۳
نیست با عز تو در کوی تو درویشی عار
هست از بند غلامی تو آزادی ذل
۴
عشق تو تاختن آورد و مرا کرد شکار
چیست عصفور که سیمرغ درو زد چنگل
۵
عجمی وار مرا سلسله در گردن کرد
هندوی زلف تو ای ترک تتاری کاکل
۶
تشنه وصل ترا چند سبو زد بر سنگ
طاق ابروی تو آن آب لطافت را پل
۷
هر که بی راه بر عشق تو ره رفت او را
زلف تو راه زد ای روی تو هادی سبل
۸
تو بدین حسن در ایام فزودی فتنه
من بدین شعر در آفاق فگندم غلغل
۹
بسخن مرد ز عشاق تو نتواند شد
همچو شاهین نشود خاد بزرین زنگل
۱۰
ادبم گفت خمش باش و دگر شعر مگو
نتوانم که مرا شوق (تو) می گوید قل
۱۱
سیف فرغانی در زمره عشاق تو نیست
اسب شطرنج بمیدان نرود با دلدل
تصاویر و صوت


نظرات