
سیف فرغانی
شمارهٔ ۳۵۸
۱
بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم
درو چو گم شدم او را ازآن همی یابم
۲
هرآن نفس که ببینم جمال او گویی
که مرده بوده ام و باز جان همی یابم
۳
زیاد آن رخ رنگین که گل نمونه اوست
مدام در دل خود گلستان همی یابم
۴
همی نیافتم از وی نشان بهیچ طرف
کنون بهر طرفی زو نشان همی یابم
۵
بهر کنار که دامی نهد سر زلفش
چو مرغ پای خود اندر میان همی یابم
۶
ازین جهان چو مرا کرد بی خبر عشقش
زخویشتن خبری زآن جهان همی یابم
۷
کسی زصحبت حور آن نیابد اندر خلد
که من ز دیدن این دلستان همی یابم
۸
نیافت خسرو آن ذوق از لب شیرین
که من زبوسه پای فلان همی یابم
۹
نمی روم ز درش همچو سیف فرغانی
که هر چه خواهم ازین آستان همی یابم
نظرات