
سیف فرغانی
شمارهٔ ۳۷۳
۱
نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس دارم
برای شکری چون تو چو خود چندین مگس دارم
۲
سعادت درد عشق تو بصاحب دولتان بخشد
مرا آن بخت خود نبود ولیکن این هوس دارم
۳
بهای گوهر وصلت نباشد پادشاهانرا
مرا آن کی شود حاصل که جانی دست رس دارم
۴
نظر کردم بهر کویی سگی چندین کسان دارد
بنزد آنکه کس باشد سگم گر جز تو کس دارم
۵
ببوسه وعده یی کردی برآمد سالها تا من
ببوی آن شکرجانی چو طوطی در قفس دارم
۶
میان وصل و هجر امروز چون صبحست حال من
ز پیشم شب چه می بینی که خورشیدی ز پس دارم
۷
عجب نبود گر از شعرم بمردم در فتد شوری
دلم با عشق تو گرمست و سوزی در نفس دارم
۸
ز عشقت خاک اران را بآب چشم تر کردم
من مسکین ندانستم که در دیده ارس دارم
۹
بذکر سیف فرغانی سخن را گر بیالایم
سزد تا مستمع داند که من در آب خس دارم
تصاویر و صوت

نظرات