سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۳۷۴

۱

من تحفه از دل می‌کنم نزدیک جانان می‌برم

ور نیز گوید جان بده من بنده فرمان می‌برم

۲

چون من گدای هیچ کس جز جان ندارم دست رس

معذورم ار پای ملخ نزد سلیمان می‌برم

۳

من کار عشق دوست را آسان همی‌پنداشتم

بار گران برداشتم افتان و خیزان می‌برم

۴

گر تیغ بر رویم زند رو برنگردانم ازو

با دوست عهدی کرده‌ام لابد به پایان می‌برم

۵

هرشب به آواز سگان آیم به کوی دل‌ستان

آری به بانگ بلبلان ره سوی بستان می‌برم

۶

آن دوست پای خویشتن در دامن من می‌کند

هرگه که بهر فکر او سر در گریبان می‌برم

۷

تا زد غمش چوگان خود بر اسب میدانی من

من گوی دولت هر زمان از پادشاهان می‌برم

۸

در حضرت آن دل‌ستان چون سیف فرغانی سخن

گوهر به سوی معدن و لولو به عمان می‌برم

۹

چون سعدی از روی وفا می‌گویم ای کان صفا

من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی  به اهتمام و تصحیح ذبیح‌الله صفا - ج ۲ (غزلها) - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۹۲
دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۳۷۵

نظرات