سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۳۸۲

۱

به روز وصل ز هجران یار می‌ترسم

اگرچه یافته‌ام گل ز خار می‌ترسم

۲

درون قلعه مرا گرچه یار و دوست بسی‌ست

ز دشمنان برون از حصار می‌ترسم

۳

چو روی دوست اگر چند حال من نیکوست

ولی ز چشم بد روزگار می‌ترسم

۴

چو باد فتنه برانگیخت گرد از هر سو

بر آن عزیز چو چشم از غبار می‌ترسم

۵

در این حدیقه که گل جا نکرد گرم در او

ز باد سرد بر آن لاله‌زار می‌ترسم

۶

به قطع حبل تعلق که محکم افتادست

ز حکم مبرم پروردگار می‌ترسم

۷

هراس بنده ز بازوی کامکار علی‌ست

گمان مبر که من از ذوالفقار می‌ترسم

۸

پیادگان حشم خود به اسب می‌نرسند

ز رخش رستم چابک‌سوار می‌ترسم

۹

اگرچه رفت زمستان و شاخ‌ها گل کرد

ولی ز جارحه اندر بهار می‌ترسم

۱۰

چو بحر و موج ببینم چگونه باشد حال

که من ز کشتی دریا گذار می‌ترسم

۱۱

به بوسه از دهن دوست مهرهٔ تریاک

به لب گرفته ز دندان مار می‌ترسم

۱۲

از آنکه من غم او می‌خورم ندارم خوف

از این که غم نخورد غمگسار می‌ترسم

۱۳

در این میان ز جدایی چو سیف فرغانی

ورا گرفته‌ام اندر کنار می‌ترسم

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۷۳۱
دیوان سیف فرغانی  به اهتمام و تصحیح ذبیح‌الله صفا - ج ۳ - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۱۱۸

نظرات