
سیف فرغانی
شمارهٔ ۳۹۹
۱
بی تو بحال عجب همی گذرانم
روز و شبی درتعب همی گذرانم
۲
کار رسیده بجان چه بود که دیدی
جان رسیده بلب همی گذرانم
۳
بی رخ چون آفتاب وروی چو ماهت
آه که روزی چو شب همی گذرانم
۴
گرچه ندانم رسم بوصل تو یا نی
عمر خود اندر طلب همی گذرانم
۵
مطرب عشقت چو چنگ در دل من زد
با غم تو درطرب همی گذرانم
۶
آب حیاتی تو من چو نان مساکین
بی تو چنین خشک لب همی گذرانم
۷
توزسخن فارغی وسیف بسی گفت
بی تو بحالی عجب همی گذرانم
نظرات