سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۰۱

۱

بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه کنم

شکستم آرزوی خود باین و آن چه کنم

۲

درون پرده مرا چون نمی دهی راهی

چو پرده بر در و چون در بر آستان چه کنم

۳

اگر میان تو و دل فتاد پیوندی

کنون تو دانی و دل، من درین میان چه کنم

۴

حرام دارم جز غصه تو هر چه خورم

گناه دانم جز کار تو هرآن چه کنم

۵

مرا هزار زبان باید ارنه معلومست

که من بوصف جمالت بیک زبان چه کنم

۶

بصبر عشق تو گفتم بپوشم از اغیار

چو رنگ روی بگوید، منش نهان چه کنم

۷

بترک شهر و وطن گفتم و توانستم

بترک کوی تو گفتن نمی توان، چه کنم

۸

سزد اگر نکشد بی خاطرم ببهشت

که عندلیبم و بی گل ببوستان چه کنم

۹

بهار آمد و مردم به گلستان رفتند

مرا که روی تو باید بگلستان چه کنم

۱۰

اگر برای لبت جان فدا کنم شاید

چو آن لب آب حیات منست جان چه کنم

تصاویر و صوت

نظرات