
سیف فرغانی
شمارهٔ ۴۰۶
۱
ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفته ایم
۲
ما را ز جوی دوست دهن تر نمی کند
آبی که همچو سگ بزبان برگرفته ایم
۳
ما را نبود چون دگران خوشه چین (کسی)
چون مرغ دانه یی بدهان برگرفته ایم
۴
از وی مدد خوهیم که از بارگاه او
باری که بردنش نتوان برگرفته ایم
۵
ای تو بدست لطف سبک کرده بارها
از تو مدد، که بار گران برگرفته ایم
۶
چیزی دگر مخوه که ز دیوان عشق ما
خود را باین قدر بضمان برگرفته ایم
۷
خاک در ترا بسر انگشت آرزو
گویی که چون ادام بنان برگرفته ایم
۸
گفتی برو بنه سر و برگیر دل ز غیر
دیرست کین نهاده و آن برگرفته ایم
۹
چون برگرفت تشنه بلب آب را ز جوی
ما از در تو خاک چنان برگرفته ایم
۱۰
گر سیف از تو همچو نگین پایدار شد
ما از نگین چو شمع نشان برگرفته ایم
نظرات