
سیف فرغانی
شمارهٔ ۴۲۵
۱
ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان
تا من دمی برآرم اندر کنار جانان
۲
در خواب کن زمانی آسودگان شب را
کآن ماه رو نترسد زآواز صبح خوانان
۳
ای کاشکی رقیبان دانند قیمت تو
گل را چه قدر باشد در دست باغبانان
۴
کار رقیب مسکین خود بیش ازین چه باشد
کز گله گرگ راند همچو سگ شبانان
۵
در عشق صبر باید تا وصل رو نماید
اینجا بکار ناید تدبیر کاردانان
۶
پیران کار دیده گفتند راست ناید
پیراهن تعشق جز بر تن جوانان
۷
لب بر لب چو شکر آن را شود میسر
کو چون مگس نترسد از آستین فشانان
۸
رفت از جفای خصمان سرگشته گرد عالم
آن کو بگرد کویت می گشت شعرخوانان
۹
زافغان سیف ای جان شبها میان کویت
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
نظرات