سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۳

۱

طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت

مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت

۲

جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت

حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت

۳

ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی

از خال هندو آسا وز چشم ترک سانت

۴

همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت

ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانت

۵

سرگشته یی که گردن پیچید در کمندت

دست اجل گشاید پایش ز ریسمانت

۶

زآن بر درت همیشه از دیده آب ریزم

تا خون دل بشویم از خاک آستانت

۷

جانم تویی و بی تو بنده تنیست بی جان

وین نیز اگر بخواهی کردم فدای جانت

۸

یا آنکه نیست از خط بر عارضت نشانی

منشور ملک حسنست این خط بی نشانت

۹

گر با چنین میانی از مو کمر کنندت

بار کمر ندانم تا چون کشد میانت

۱۰

در وصف خوبی تو صاحب لسان معنی

بسیار گفت لیکن ناورد در بیانت

۱۱

پا در رکاب کردی اسب مراد را سیف

روزی اگر فتادی در دست من عنانت

۱۲

ای رفته از بر ما ما گفته همچو سعدی

« خوش می روی بتنها تنها فدای جانت »

تصاویر و صوت

برگ خزان دیده: گزیده اشعار سیف فرغانی به انتخاب و توضیح سید محمد ترابی - . - تصویر ۱۸۷

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۸/۰۸/۰۹ - ۱۲:۱۹:۴۳
در صورت امکان در اخر ، تنها و تن ها رو درست بنویسید تا راحت تر خونده بشه.
user_image
علی شیدایی
۱۴۰۲/۰۷/۰۴ - ۰۴:۳۲:۴۲
درود، گمان میکنم صورت صحیح مصرع اول از بیت هشتم، باید چنین باشد : با آنکه نیست از خط بر عارضت نشانی  ‌...