سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۳۵

۱

همچون تو دلبری را از بی دلان بریدن

زاجزای جسم باشد پیوند جان بریدن

۲

گیرم که جانم از تن پیوند خود ببرد

پیوند جان زجانان هرگز توان بریدن

۳

قطع مدد همی کرد از زندگانی ما

دشمن که خواست مارا از دوستان بریدن

۴

ازکوی او که برد آمد شد رهی را

سیر ستاره نتوان از آسمان بریدن

۵

چیزی دهم بدشمن تا گوشتم نخاید

سگ را بنان توانند از استخوان بریدن

۶

هر چند بر در او قدر سگی ندارم

چون سگ نمی توانم زین آستان بریدن

۷

گر بر زبان براند جز ذکر دوست عاشق

همچون قلم بباید اورا زبان بریدن

۸

با حسن دوری از وی مشکل بود که بلبل

در وقت گل نخواهد از بوستان بریدن

۹

ای سیف دور بودن از دوست نیست ممکن

بلبل کجا تواند از گلستان بریدن

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۶۹۸

نظرات