سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۳۸

۱

بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن

بنمای رخ رنگین ناموس قمر بشکن

۲

چون چشم ترم دیدی لب بر لب خشکم نه

آن شربت هجران را تلخی بشکر بشکن

۳

دنیا ز دهان تو مهر از خمشی دارد

آن طرفه غزل برخوان وآن مهر بزر بشکن

۴

گر کان بدخشانرا سنگیست برو رنگی

تو حقه در بگشا سنگش بگهر بشکن

۵

ور نیشکر مصری از قند زند لافی

تو خشک نباتش را زآن شکر تر بشکن

۶

دل گنج زرست او را در بسته همی دارم

دست آن تو زر بستان حکم آن تو در بشکن

۷

در کفه میزانت کعبه چه بود؟ سنگی

ای قبله جان زآن دل ناموس حجر بشکن

۸

هان ای دل اشکسته گردوست خوهد خود را

از بهر رضای او صد بار دگر بشکن

۹

رو بر سر کوی او بنشین و بدست خود

پایی که همی بردت هر سو بسفر بشکن

۱۰

چون سیف بکوی او باید که درست آیی

خود عشق ترا گوید کز خود چه قدر بشکن

تصاویر و صوت

نظرات