
سیف فرغانی
شمارهٔ ۴۵۲
۱
ایا چو فصل بهار از رخت جهان را زین
رخ تو ثانی خورشید و ثالث القمرین
۲
به سوی جدول خوبان که مظهر حسنند
لطافت آب روان آمد و تو رأس العین
۳
همین که در تو اثر کرد شرم عثمانی
شود ز رنگ دو رخ چهرهٔ تو ذوالنّورین
۴
از آدمی و پری هیچ کس نماند زشت
چو نور روی تو قسمت کنند بر ثقلین
۵
اگر چه کوی تو امروز شهرتی دارد
به کشتگان غم تو چو کربلا به حسین
۶
کنون به لعل تو آب حیات نسبت یافت
چو طول عمر به خضر و چو سد به ذوالقرنین
۷
همای وصل توام سایه بر سر اندازد
رقیب ار نبود در میان غراب البین
۸
گهرفشان کن بر دوست سیف فرغانی
که هست طبع و دلت دُرّ نظم را بحرین
۹
بدان که در دو جهان کعبهٔ دل عشاق
به دوست فخر کند چون به مصطفی حرمین
۱۰
به کوی عشق وطن ساز و رخت آنجا نه
که دلگشاتر از آن جای نیست در کونین
۱۱
فراز قلهٔ طور است، کسب کن دیدار
کنار وادی قدس است خلع کن نعلین
نظرات