
سیف فرغانی
شمارهٔ ۴۶۲
۱
اَیا گرفته مه و آفتاب نور از تو
به مرگ حالم نزدیک گشت دور از تو
۲
ز دیده و دل من ای همه به تو نگران
مپوش رو که دل و دیده راست نور از تو
۳
بهشت بی تو مرا دوزخیست، از برمن
مرو که خانه بهشتیست پر ز حور ازتو
۴
چو می روی همه در ماتمند عشاقت
بیا که ماتم عشاق هست سور ازتو
۵
زفرقت تو ندانم که حال من چه شود
نه مایلی تو بمن نی منم صبور ازتو
۶
اگرچه در طلب از ما فتورها باشد
تو منعمی نبود در عطا فتور ازتو
۷
زحزن گر طرف دیگری بود هرگز
چه غمخورد چو دلی را بود سرور ازتو
۸
بنفس مرده عشق تواند زنده دلان
بجان حیات پذیرند در قبور ازتو
۹
بلطف خود مددش کن که سیف قرغانی
همی خوهد مدد اندر همه امور ازتو
تصاویر و صوت

نظرات