
سیف فرغانی
شمارهٔ ۴۶۶
۱
شرم دارد آفتاب ازروی تو
ماه نو در حسرت از ابروی تو
۲
بشکند مشاطگان نطق را
شانه و صافی اندر موی تو
۳
هرکجا رنگیست بویی می برم
گرچه هر رنگی ندارد بوی تو
۴
من بدم ماه تمام، اکنون شدم
چون هلال ازآفتاب روی تو
۵
عیب خود بیند کنون کآیینه ساخت
روی خورشید از رخ نیکوی تو
۶
تانگردانید روی از سوی خود
هیچ عاشق ره ندامد سوی تو
۷
آیینه تا پشت بر عالم نکرد
یک نفس ننشت روباروی تو
۸
سیف فرغانی نیابد در جهان
همنشینی به زخاک کوی تو
۹
خاک زد در چشم سحر سامری
معجزات نرگس جادوی تو
تصاویر و صوت

نظرات