سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۷۴

۱

ای مهر و مه رعیت و روی تو پادشاه

پشت زمین ز روی تو چون آسمان ز ماه

۲

جستم بسی و ره ننمودی مرا به خود

گفتم بسی و داد ندادی به دادخواه

۳

در معرض رخ تو نیارد کشید تیغ

خورشید را گر از مه و انجم بود سپاه

۴

از حسن تو به عشق در آویخت جان و دل

بادش بزد به آب درآمیخت خاک راه

۵

ما عاشقان صادق آن حضرتیم و هست

هم آب چشم حجت و هم رنگ رو گواه

۶

بر یاد روز وصل تو ای دوست می‌کنیم

هر شب هزار ناله و هر دم هزار آه

۷

تو تاجدار حسنی و دستار بر سرت

زیباترست از پر طاوس بر کلاه

۸

از نیکویی رخ تو گل سرخ میکند

بر عارض سپید تو آن خال رو سیاه

۹

خورشید کاهل کفر ورا سجده می‌کنند

قبله ز روی تو کند اندر نمازگاه

۱۰

از لطف و حسن دایم در جمع نیکوان

هستی چو ژاله بر گل و چون لاله در گیاه

۱۱

در روی ما چنان به ارادت نظر کنی

کآهو سوی سگان شکاری کند نگاه

۱۲

لطفی بکن ز قهر خودم در پناه گیر

کز قهر تو به لطف تو دارم گریزگاه

۱۳

گفتم به دوست لابه کنم وز سر حضور

خواهم قبول طاعت و آمرزش گناه

۱۴

همت به نعره بانگ برآورد و گفت سیف

از دوست غیر دوست دگر حاجتی مخواه

۱۵

ای ره به دوست برده چنین از رهت که برد؟

آن سرو نازنین که چه خوش می‌رود براه

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۷۳۳

نظرات