
سیف فرغانی
شمارهٔ ۵۱۴
۱
ای در سر من از لب میگون تو مستی
با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
۲
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست به بیماری و مستی
۳
از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی
وز دست برو گو دو جهان چون تو بدستی
۴
سر زیر لگدکوب غم آریم چو هستیم
در کوی تو راضیشده چون خاک به پستی
۵
هرگز به خلاف تو نبندم نگشایم
دستی که تو بگشادی و پایی که تو بستی
۶
آن عقل که سرمایه دعویست ربودی
و آن توبه که سرلشکر تقویست شکستی
۷
ای عشق ز تو جان نبرد دل که درین بحر
او ماهی طعمه طلبست و تو چو شستی
۸
ای سیف نکویان جهان قید تو بودند
در دام وی افتادی و از جمله برستی
تصاویر و صوت


نظرات