سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۵۲۸

۱

ای که از سیم خام تن داری

قامتی همچو نارون داری

۲

در قبایی کسی نمی داند

که تو در پیرهن چه تن داری

۳

تا نگفتی سخن ندانستم

که تو شیرین زبان دهن داری

۴

تو بدان دام زلف و دانه خال

صد گرفتار همچو من داری

۵

تو چنین چشم و ابروی فتان

بهر آشوب مرد و زن داری

۶

زیر هر غمزه یی نمی دانم

که چه ترکان تیغ زن داری

۷

در همه شهر دل نماند درست

تا چنان زلف پر شکن داری

۸

زنده در خرقه‌های درویشان

چه شهیدان بی کفن داری

۹

در فراق تو سیف فرغانی

می کند صبر و خویشتن داری

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی
۱۳۹۹/۰۲/۲۹ - ۱۵:۴۵:۰۴
وزن این شعر باید فاعلاتن مفاعلن فعلن باشه
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۲/۲۹ - ۱۵:۴۵:۳۱
فعلاتن مفاعلن فعلن