سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۵۳۹

۱

هم دلبر من با من دلدار شود روزی

هم گلشن بخت من بی خار شود روزی

۲

اندر ره او نبود جان کندن من ضایع

آنکس که دلم بستد دلدار شود روزی

۳

خود را بامید آن دلشاد همی دارم

کآنکس که غمش خوردم غمخوار شود روزی

۴

باشد که شبی ما را شکری بود از وصلش

ور نی گله از هجرش ناچار شود روزی

۵

بنمود مرا عشقش آسان و ندانستم

کین کار بدین غایت دشوار شود روزی

۶

همچون نفس عیسی در مرده دمد روحی

آنکس که ز عشق او بیمار شود روزی

۷

از سکه مهر او مهر ار چو درم گیری

از نقد تو هریک جو دینار شود روزی

۸

دزدیده دل خود را بر خنجر اوزن سیف

کآن مرغ که نکشندش مردار شود روزی

۹

بی ماه رخش بختم شبهاست که می خسبد

دولت بود ار ناگه بیدار شود روزی

۱۰

آن غم که همی آمد از هر طرفی ده ده

گر کم نکند یک یک بسیار شود روزی

۱۱

با محنت عشق تو امید همی دارم

کین دولت سرمستم هشیار شود روزی

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی  به اهتمام و تصحیح ذبیح‌الله صفا - ج ۲ (غزلها) - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۱۵۰
دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۴۳۳

نظرات