سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۵۶۵

۱

ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی

مه را ز شرم عارض تو در نقاب روی

۲

بهر نظاره رخ چون ماه تو سزد

گر بر درت چو حلقه نهد آفتاب روی

۳

با ماه عارضت پس ازین آفتاب را

مانند سیل تیره نماید در آب روی

۴

ما چون ستاره ایم و تو خورشید و نور ما

از نور روی تست، ز ما بر متاب روی

۵

زآن ساعتی که دیده ببیداریت بدید

دیگر بچشم من ننموده است خواب روی

۶

از رویم آب رفت و ز باران اشک خود

هردم مرا چو آب شود پر حباب روی

۷

از شرم چهره تو عرق بر گل اوفتد

هرگه که شویی از عرق چون گلاب روی

۸

زلف تو آفتاب رخت را حجاب شد

خورشید را ز ابر بود در حجاب روی

۹

هرگز بود که بار دگر سیف بیندت

بر روی او نهاده تو مست خراب روی

۱۰

بر کف گرفته جامی زآن سان که مرد را

گلگون شود ز عکسش همچون شراب روی

تصاویر و صوت

نظرات