سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۹۳

۱

عاشقانرا می دهد دایم نشان از روی دوست

گل که هر سالی بمردم می رساند بوی دوست

۲

دم بدم چون تار موسیقار در هر پرده یی

خوش بنال ای یار تا در چنگت افتد موی دوست

۳

زآفتاب و ماه و انجم گر تو خواهی راه رفت

مشعله بر مشعله است از کوی تو با کوی دوست

۴

گر نظر داری برو از دیدن آن مشعله

چشم دربند ای مبصر تا ببینی روی دوست

۵

اندرین پستی ندیدم هیچ، زیباتر نبود

زیر گردون همچو بر بالای چشم ابروی دوست

۶

گاو گردون که کشد از بهر اسب دولتت

گر شوی یک روز شهمات از رخ نیکوی دوست

۷

خفته مر مقصود را چون دست در گردن کنی

ای بپای جست و جو گامی نرفته سوی دوست

۸

زاهل این خرگاه اطناب تعلق قطع کن

پس بزن هرجا که خواهی خیمه در پهلوی دوست

۹

سیف فرغانی بتیغ دوست گر کشته شوی

عاشقی باش که (عاشق) کشتن آمد خوی دوست

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۵۲۵

نظرات

user_image
مهدی مح
۱۳۹۵/۰۷/۱۳ - ۰۱:۰۲:۵۹
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۰۹/۱۶ - ۱۱:۱۰:۱۱
گاو گردون که کشد از بحر اسب دولتت-درست است