سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۴

۱

ای مقبل ار سعادت دنیات رو نماید

وآن زشت رو بچشم بد تو نکو نماید

۲

از برقعی که تازه بود رنگ او بخوبی

این کهنه گنده پیر بتو روی نو نماید

۳

امروزه غره ای تو بدین خوب رو و بی شک

فردا عروس زشتی خود را بشو نماید

۴

چون پای بست سلسله مهر او شدستی

اصلع سری بچشم تو زنجیر مو نماید

۵

هرکس که خواستار وی آمد بدست عشوه

چشم دلش ببندد و خود را بدو نماید

۶

اندک بقاست چون گل و نزد تو هست خارش

چون تازه سبزه یی که بر اطراف جو نماید

۷

عزلت کند اگرچه عمل دار ملک باشی

امروز رنگ دیدی فردات بو نماید

۸

آیینه یی است موی سپید تو ای سیه دل

هرگه که اندرو نگری مرگ رو نماید

۹

در چشم اهل عقل برافراز تخت هستی

مانند بیذقی که بچاهی فرو نماید

۱۰

امروز ظالم ار چو توانگر عزیز باشد

فردات خوارتر ز گدایان کو نماید

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۹۶

نظرات