
شیخ محمود شبستری
بخش ۲۸ - تمثیل در بیان نسبت عقل با شهود
۱
ندارد باورت اکمه ز الوان
وگر صد سال گویی نقل و برهان
۲
سپید و زرد و سرخ و سبز و کاهی
به نزد وی نباشد جز سیاهی
۳
نگر تا کورِ مادرزادِ بدحال
کجا بینا شود از کُحلِ کَحّال
۴
خرد از دیدنِ احوالِ عُقبا
بود چون کورِ مادرزادِ دنیا
۵
ورای عقل، طوُری دارد انسان
که بشناسد بدان اسرارِ پنهان
۶
بسانِ آتش اندر سنگ و آهن
نهاده است ایزد اندر جان و در تن
۷
چو بر هم اوفتاد این سنگ و آهن
ز نورش هر دو عالم گشت روشن
۸
از آن مجموع پیدا گردد این راز
چو دانستی برو خود را برانداز
۹
تویی تو نسخهٔ نقشِ الهی
بجو از خویش هر چیزی که خواهی
نظرات
ناشناس
ناشناس
دکتر امین لو
یزدانپناه عسکری