
شیخ محمود شبستری
بخش ۴ - جواب
مرا گفتی بگو چِبْوَد تفکّر
کز این معنی بماندم در تحیّر
تفکّر رفتن از باطل سوی حق
به جزو اندر بدیدن کلِّ مطلق
حکیمان کاندر این کردند تصنیف
چنین گفتند در هنگامِ تعریف
که چون حاصل شود در دل تصوّر
نخستین نامِ وی باشد تذکّر
وز او چون بگذری هنگامِ فکرَت
بوَد نامِ وی اندر عُرف عِبْرَت
تصوّر کان بود بهرِ تدبّر
به نزدِ اهلِ عقل آمد تفکّر
ز ترتیبِ تصوّرهای معلوم
شود تصدیقِ نامفهومْ مفهوم
مقدّم چون پدر، تالی چو مادر
نتیجه چیست؟ فرزند، ای برادر
ولی ترتیبِ مذکور از چه و چون
بود محتاجِ استعمالِ قانون
دگرباره در آن گر نیست تأیید
هر آیینه که باشد محضِ تقلید
رهِ دور و دراز است آن رها کن
چو موسیٰ یک زمان ترکِ عصا کن
درآ در وادیِ ایمن زمانی
شنو «انی انا الله» بیگمانی
محقّق را که وحدت در شهود است
نخستین نَظْره بر نورِ وجود است
دلی کز معرفت نور و صفا دید
ز هر چیزی که دید اول خدا دید
بوَد فکرِ نکو را شرطِ تجرید
پس آنگه لمعهای از برقِ تأیید
هر آنکس را که ایزد راه ننمود
ز استعمالِ منطق هیچ نگشود
حکیمِ فلسفی چون هست حیران
نمیبیند ز اشیا غیرِ امکان
از امکان میکند اثباتِ واجب
از این حیران شد اندر ذاتِ واجب
گهی از دور دارد سیرِ معکوس
گهی اندر تسلسل گشته محبوس
چو عقلش کرد در هستی توغّل
فرو پیچید پایش در تسلسل
ظهورِ جملهٔ اشیاء به ضدّ است
ولی حق را نه مانند و نه نِدّ است
چو نبوَد ذاتِ حق را ضدّ و همتا
ندانم تا چگونه دانی او را!
ندارد ممکن از واجب نمونه
چگونه دانیش آخر چگونه؟
زهی نادان که او خورشیدِ تابان
به نورِ شمع جوید در بیابان
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
مهاجرانی
روفیا
روفیا
مجتبی خراسانی
mehr
دکتر ترابی
پاسخ گو است با توجه به بیت نخست از دو معنای ند آنکه ضد است درست می نماید هم وزن ضد است و آن که مانای رشد و فزونی دارد پارسی است و صدای زبر دارد. با پوزش از گستاخی
روفیا
روفیا
دکتر ترابی
روفیا
روفیا
روفیا
شمیسا
روفیا
پاسخ این پرسش را در جبرگرایی یافتم .جبر نه به معنای عام پذیرش سرنوشت محتوم از پیش تعیین شده .بلکه به معنای باور به وجود چارچوب های قدرتمند در قوانین حاکم بر جهان هستی . بدین معنا که هیچ انسانی در باره عوامل درونی و بیرونی زندگی خود حق انتخاب نداشته است و ناچار به پذیرش یک سری عوامل تحمیلی است .مثلا کودکی در بدو تولد نارسایی کلیه دارد و ناگزیر از تحمل دیالیز است .اگر این کودک در افغانستان متولد شود یا در سوییس بدون تردید تجارب متفاوتی از زندگی خواهد داشت . حتی در افغانستان هم در دو خانه مجاور بسته به اینکه فرزند چندم خانواده باشد یا اینکه زیبا آفریده شده باشد یا خیر یا اینکه کم هوش باشد یا باهوش و بسته به هزاران فاکتور دیگر تجارب کاملا متفاوتی خواهد داشت و این داده ها که سراسر از حیطه اختیار او خارجند روی دیدگاه او از زندگی و عملکرد او تاثیر انکار ناپذیری خواهند داشت . آیا سطح انتظارات ما ازاو با سطح انتظارات مااز یک فرد ظاهرا سالم در جامعه ای که آنرا مدرن میخوانیم و خانواده ای که آنرا توسعه یافته می دانیم برابر است ؟اگر ما قادر به درک این تفاوت هستیم پس ما باید بفهمیم که تفاوت ها رسمیت دارند و غیر قابل انکارند و آنچه در این باره غلط است همان حوزه انتظارات ماست .در دنیای جبر انتظار ما از انسانها به صفر می رسد . چرا که همانگونه که تفاوت دو فرد کاملا متفاوت را میفهمیم تفاوت دو انسان ظاهرا متشابه را نیز درک می کنیم . و باور داریم که معلومات ما درمقایسه با مجهولاتمان درباره انسان ها و جهان هستی بسیار ناچیز است .و اینگونه سر تعظیم در برابر آن قدرتی فرود می آوریم که همه کاینات را میلیونها سال با قدرتی بلا منازع و درچارچوب های غیر قابل عدول اداره کرده و همه و همه را در دایره سبز خود قرار داده است .اگر بپرسید خوب گیرم که یک روفیای نوعی پیدا شد و این مطالب را به من گفت . من دیگر نباید آن آدم قبلی باشم و باید چنین یا چنان بشوم ...من میگویم بایدی وجود ندارد .شما در چارچوب عوامل درونی و بیرونی که هستی شما رااحاطه کرده اند سخن مرا تفسیر و تعبیر می کنید . ممکن است شمای نوعی فرد زود باوری باشید یا اصلا به آدم ها اعتماد نکنید یا اصلا منطق را ندانید یا اصلا همه این صحبتها در منطق شما یاوه گویی باشد یا اصلاحوصله و صبر لازم برای خواندنش را نداشته باشید یا نظام فکریتان شبیه به نظام فکری من باشد و بخش اعظم حرف مرا باور کنید یا به من نوعی اعتکاد کنید ....پس باز به این نقطه می رسیم که این انتظار از انسانها که جهان هستی را مانند ما ببینند بی مورد و بی معناست ...پس کار ما چیست ؟ماموریت ما چیست ؟آیا آمده ایم تا مثل عروسک کوکی نقش از پیش تعیین شده خود را بازی کنیم و یک یک به صندوق عدم بازگردیم ؟
شمیسا
روفیا
Hamishe bidar
Hamishe bidar
Hamishe bidar
روفیا
نادر..
روفیا
نادر..
سید سهراب میرجوادی
دلاوار
برگ بی برگی
برگ بی برگی
دکتر امین لو
برگ بی برگی
امید