
شیخ محمود شبستری
بخش ۵ - تمثیل در بیان سر پنهانی حق در عین پیدایی
اگر خورشید بر یک حال بودی
شعاعِ او به یک منوال بودی
ندانستی کسی کین پرتو اوست
نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست
جهان جمله فروغِ نورِ حق دان
حق اندر وی ز پیدایی است پنهان
چو نورِ حق ندارد نقل و تحویل
نیابد ذاتِ او تغییر و تبدیل
تو پنداری جهان خود هست دائم
به ذاتِ خویشتن پیوسته قائم
کسی کو عقلِ دوراندیش دارد
بسی سرگشتگی در پیش دارد
ز دوراندیشیِ عقلِ فضولی
یکی شد فلسفی، دیگر حلولی
خرد را نیست تابِ نورِ آن روی
برو از بهرِ او چشمی دگر جوی
دو چشمِ فلسفی چون بود اَحْوَل
ز وحدت دیدنِ حق شد معطّل
ز نابینائی آمد رأی تشبیه
ز یک چشمی است ادراکات تنزیه
تناسخ زان جهت شد کفر و باطل
که آن از تنگچشمی گشت حاصل
چو اَکمه بینصیب از هر کمال است
کسی کو را طریقِ اعتزال است
رَمَد دارد دو چشمِ اهلِ ظاهر
که از ظاهر نبیند جز مظاهر
کلامی کو ندارد ذوقِ توحید
به تاریکی دراست از غَیْمِ تقلید
در او هرچ آن بگفتند از کم و بیش
نشانی دادهاند از دیدهٔ خویش
منزّه ذاتش از چند و چه و چون
«تَعالیٰ» شَانُهُ «عَمّا یَقولون»
تصاویر و صوت




نظرات
میر محمد مرسلی
روفیا
روفیا
محسن فرشیدزاد
محمد طهماسبی دهنو
پریشان روزگار
محمد تاج احمدی
حسن
حسن
سید امیر نودهی
امیرحسین
ناصر
ابی
دکتر امین لو
یزدانپناه عسکری
امید