
شیخ محمود شبستری
بخش ۵۹ - جواب
بت اینجا مظهر عشق است و وحدت
بود زنار بستن عقد خدمت
چو کفر و دین بود قائم به هستی
شود توحید عین بتپرستی
چو اشیا هست هستی را مظاهر
از آن جمله یکی بت باشد آخر
نکو اندیشه کن ای مرد عاقل
که بت از روی هستی نیست باطل
بدان که ایزد تعالی خالق اوست
ز نیکو هر چه صادر گشت نیکوست
وجود آنجا که باشد محض خیر است
وگر شری است در وی آن ز غیر است
مسلمان گر بدانستی که بت چیست
بدانستی که دین در بتپرستی است
وگر مشرک ز بت آگاه گشتی
کجا در دین خود گمراه گشتی
ندید او از بت الا خلق ظاهر
بدین علت شد اندر شرع کافر
تو هم گر زو ببینی حق پنهان
به شرع اندر نخوانندت مسلمان
ز اسلام مجازی گشت بیزار
که را کفر حقیقی شد پدیدار
درون هر بتی جانی است پنهان
به زیر کفر ایمانی است پنهان
همیشه کفر در تسبیح حق است
و «ان من شیء» گفت اینجا چه دق است
چه میگویم که دور افتادم از راه
«فذرهم بعد ما جائت قل الله»
بدان خوبی رخ بت را که آراست
که گشتی بتپرست ار حق نمیخواست
هم او کرد و هم او گفت و هم او بود
نکو کرد و نکو گفت و نکو بود
یکی بین و یکی گوی و یکی دان
بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان
نه من میگویم این بشنو ز قرآن
تفاوت نیست اندر خلق رحمان
تصاویر و صوت

نظرات
امیر
امین کیخا
ناز بانو
روفیا
روفیا
روفیا
روفیا
مجتبی خراسانی
merce
سیاوش بابکان
روفیا
طاهری
طاهری
قیس
قیس
محمد
محمد
پاسخ داده شود چرا به خداوند متعال نیاز دارند. تلاش این نوشتار توجه به تاکید قرآن کریم و احادیث بر تحول و تفاوت موجودات به عنوان نشانهای از وجود خداوند متعال است و استفاده از شرح و توضیحی است که این متون نسبت به هم دارند. در این مقاله برای ترسیم کیفیت استدلال بر توحید، از آیات و روایات و توضیح و تبینی که برای خود یا نسبت به یکدیگر متضمنند استفاده شده است. هم بیانی آیات و روایات با مقایسه آیاتی نظیر «ان الله فالق الحب و النوی» و روایتی که در آن، امام صادق علیه السلام رویش جوانه از دانه که همزمان با از بین رفتن شکل اول دانه است را، به خداوند نسبت دادهاند کاملا مشخص است. همچنین تذکر قرآن کریم به عدم تساوی اشیاء متضاد و مجاور و تاکید بر تفاوت آنها و احادیثی نظیر «بمضادته بین الاشیاء...» از امام علی عیه السلام، تشابه و توافق کامل دارد یا عبارت «هذا اکبر» در آیات مربوط به استدلال حضرت ابراهیم علیه السلام که اشاره به بزرگتر بودن خورشید نسبت به ماه و ستاره و نقص خورشید نیز دارد شباهت به استدلال حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر نیاز بنا به اجزای دیگر آن برای تقویت و بهبود تمامیت دارد. در قسمت های دیگری از نهج البلاغه نیز، ناقص بودن، دارای جزء بودن و دارای قرین بودن، آیة المصنوع به معنی علامت و نشانهی موجود مصنوع یا ساخته شده شمرده شدهاند و از خداوند نفی شدهاند زیرا موجودی با این صفات، خود دلیلی است برای صانعی برای خود و خداوند متعال چنین توصیف نمیشود. مراجعه به آیات قرآن کریم و احادیث درباره توحید و بازخوانی و دقت و تامل به منظور دستهبندی متون به دو دسته و ذکر نمونههای مشابه و آنگاه یافتن روش استدلال بر وجود خداوند براساس این متون، بخش اول این مقاله بود. در اثبات یکتایی خداوند، با همان استدلال بر وجود خدا برای اشیاء ضد، وجود این تضاد بین خدا و خدایی دیگر، نفی و یکتایی ذات خداوند نیز اثبات میشود. پس عبارت کلیدی "بمضادته بین الاشیاء عرف ان لا ضد له" از امام علی علیه السلام و امام رضا علیه السلام همانطور که از معنای آن پیداست، روش استدلال بر وجود خداوند و نیز یکتایی خداوند را نشان میدهد. روش دیگر اثبات یکتایی خداوند در متون، وقوع سیر خاص تحولات جهان است، پس تحول موجودات دلالت بر وجود خداوند تحول دهنده دارد و عدم نزاع بر سر وقوع این سیر تحولات در جهت خاص نیز دلالت بر یکتایی خداوند تدبیر کننده و نبود خدای منازع دیگر دارد. در مجموع، متون آیات و احادیث خداوند متعال را محدود آفریننده و تحول دهنده معرفی میکنند و همچنین تحول و ترکیب را از خداوند متعال نفی میکنند. دیدن صفات ضعف و نشانگر مخلوق بودن در غیر خدا، موجب عدم تکیه بر دنیا و فریفته نشدن به جلوه های مادی و وعده های بی اساس شیطان و هواهای نفسانی میشود و لذا شخص موحد خدا را ولی خود میداند و در راه رضای او حرکت میکند و ندای «الله خیر و ابقی» سر میدهد.
محمد
دکتر امین لو
پاسخ سوال هفدهم در مورد بت ، زنار و ترسایی (ابیات ۸۶۶ تا ۸۸۳) 866 بت اینجا مظهر عشق است و وحدت بود زنّار بستن عقد خدمت می فرماید: در اینجا یعنی در مشرب اهل کمال، بت، مظهر عشق است که مراد از آن ذات مطلق است. پس به این اعتبار بت متوجه همۀ ارباب کمال می باشد. هم چنین هر مظهری را نیز به این اعتبار بت می توان گفت، چون محبوب حقیقی است که در صورت همه مظاهر و موجودات ظاهر شده است. زنار بستن در مشرب اهل کمال، بستنِ کمر بند خدمت در مقابل محبوب حقیقی است. 867 چو کفر و دین بود قائم به هستی شود توحید، عین بت پرستی کفر و دین به حسب ظاهر از امور متضاده اند اما هر دو قائم به هستی و وجودند و می دانیم هستی مطلق همان حق است، پس بت پرستی که مظهر کفر است نیز توحید حق است، چون اگر کفر و بت راغیر بدانی، شرک باشد و در این صورت، قائل به توحید حقیقی نباشی. 868 چو اشیاء هست هستی را مظاهر از آن جمله یکی بت باشد آخر چون تمام اشیاء، موجودات و کثرات، مظاهر هستی مطلق هستند و یکی از آن اشیاء هم بت می باشد، پس بت مظهر هستی مطلق است. کسی که بت را می پرستد او نیز یکی از مظاهر حق را می پرستد، پس در واقع بت پرست هم عابد حق است. 869 نکو اندیشه کن ای مرد عاقل که بت از روی هستی نیست باطل می فرماید: ای مرد عاقل تأمل نمای، بت از روی هستی و وجود ، به واسطۀ مظهریتی که دارد، باطل نیست، چون از حکیم مطلق عبث نمی آید و در خلق و ایجاد هر موجودی حکمتی نهفته است و از اینکه کسی به حکمت الهی پی نبرد، نباید منکر آن شود. 870 بدان کایزد تعالی، خالق اوست ز نیکو هر چه ظاهر گشت نیکوست بدان، هر چیزی را که خدا آفریده، نیکوست، چون از نیکو غیر از نیکو صادر نمی شود و هر بدی هم باشد نسبت با ماست و الا هر گاه نسبت با حق باشد، نیکو و محض حکمت است. 871 وجود آن جا که باشد محض خیر است اگر شرّی است در وی، او ز غیر است وجود و هستی هر جا که باشد خیر محض است و اگر شری باشد آن شر از غیر است. مراد از غیر نیز غیر وجود می باشد. غیر وجود نیز همان عدم است. پس وجود خیر است و شر منتسب به عدم می باشد. به عنوان مثال اگر زید سر عمرو را برید و عمرو مقتول شد، مواردی از این فعل که منتسب به وجودند، خیرند و مواردی که منتسب به عدمند، شرّ هستند. در مثال فوق اگر زید، قدرت بر قتل داشت خیر است، تیغ اگر برید، خیر است. اما از آن جهت که حیات عمرو عدم شد، شر است. باید دانست خیر و شر از مقولات اضافه است هرشری در مقابلش خیری وجود دارد، یعنی هر امری اگر نسبت به چیزی شر باشد، نسبت به چیز دیگر خیر است و در هر چیزی طرف وجود خیر و طرف عدم شرّ است. 872 مسلمان گر بدانستی که بت چیست بدانستی که دین در بت پرستی است مسلمان اگر می دانست که حقیقت بت چیست در آن صورت می دانست، دین در بت پرستی است، چون در حقیقت بت، مظهر هستی مطلق است و هستی مطلق نیزحق است. پس کسی که بت را می پرستد در واقع مظهر هستی مطلق را می پرستد که آن نیز حق است. پس بت پرست نیز حق را می پرستد و حق پرستی نیز مسلمانی است. 873 و گر مشرک ز بت آگاه گشتی کجا در دین حق گمراه گشتی؟ اگر مشرک که بت را عبادت می کند از حقیقت بت آگاه می شد و می دانست که بت نیز مظهر حق است، همچنین می دانست، در واقع حق است که به صورت جمیع اشیاء از جمله بت ظاهر شده است، کجا در دین حق گمراه می شد. مصرع دوم استفهام انکاری است یعنی بت پرست نیز در دین حق گمراه نمی شد. 874 ندید او از بت ، الا خلق ظاهر بدین علت شد اندر شرع، کافر چون مشرک از بت فقط ظاهر را که عبارت از تعیّن و تشخص است، می بیند و نظر او بر همین صورت ظاهر بت، منحصر است به همین علت در شرع نبوی کافر می گردد و الا اگر حقیقت بت را می دید و می فهمید که بت نیز یکی از اشیاء و مظهر تعیّن حقیقت وجود است، هرگز کافر نمی شد. 875 تو هم گر زو نبینی حق پنهان به شرع اندر نخوانندت مسلمان چون موجبِ کفرِ بت پرست در شرع این است که فقط ظاهر بت را می بیند و حقیقت آن را که تعین ذات وجود حقیقی است و در بت پنهان است، نمی بیند، به همین جهت کافر است. تو هم اگر مثل او حقیقت بت را نبینی، هر آئینه در شرع نبوی تو را هم مسلمان نمی خوانند. چون اگر مسلمان باشی باید بدانی که حقیقت همۀ موجودات از جمله بت، وجود حقیقی ذات احدیت است. 876 ز اسلام مجازی گشته بیزار که را کفر حقیقی شد پدیدار؟ اگر کسی گوید که در دین اسلام وجود ممکنات غیر از وجود واجب است و هر یکی علیحدّه و منفردند، باید گفت که این دین اسلام نیز حقیقی نبوده و اسلام مجازی است، چون در اسلام حقیقی غیر از وجود واجب، وجود دیگری نیست. حال شیخ دراین بیت با لحن استفهام انکاری بیان می دارد: اگر کسی منکر اسلام مجازی باشد، آیا می شود گفت که در او کفر حقیقی پیدا شده است؟ مسلماً که کفر حقیقی پیدا نشده بلکه این انکار، عین اسلام است. 877 درون هر بتی جانی است پنهان به زیرکفر ایمانی است پنهان می فرماید: درون هر بتی، جانی، روحی و حقیقتی پنهان است و در تحت تعین هرکفری ایمانی پنهان است، چون آن جان و ایمان هر چه فرض شود وجود و هستی واجب است که به آن چیز مفروض، تجلی کرده و در تعین وی مختفی و مستتر است. 878 همیشه کفر در تسبیح حق است «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ» گفت اینجا چه دق است؟ این بیت اشاره به این آیه کریمه است «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» بدان که هر شیئی از اشیاء مظهراسمی از اسماء الهیه است. هر شیئی حامد و مسبح حق به آن اسمی می باشد که خود مظهر آن است. کفر نیز یکی ازاشیاء است و مظهر اسم مضّل می باشد و هر آئینه حامد و مسبح این اسم است. اگر این موضوع را تعمیم دهیم، جمیع اشیاء از وجهی که ناظر به ذاتند، متحدند و هر آئینه مظاهر جمیع اسماء به حقیقت مسبح و حامد اسمِ الله می باشند، از جمله کفر هم مسبّح اسمِ الله است و آیه «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ» در قرآن اشاره به این حقیقت است. شیخ سپس بر سبیل استفهام انکاری بیان می کند، اینجا چه دقّ است، یعنی اینجا چه جای اعتراض است و مفهوم آن این است جای اعتراض به این موضوع نیست. 879 چه می گویم که دور افتادم از راه «فَذَرْهُمْ» بعد «ما جاءت قل الله» شیخ در این بیت برسبیل اعتراض به خودش می فرماید: چه می گویم و چرا از راه اختصار دور افتاده و سخن توحید را خیلی بلند گردانیده ام که هر کسی فهم آنرا ندارد و شاید بیان این مطلب موجب انکار مردم نادان گردد یا به سبب عدم فهم مطلب موجب گمراهی آنان شود. در مصرع دوم اشاره به این آیه کریمه دارد که «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ.» یعنی ای پیغمبر اسم جامع الله را بخوان و ایشان را که در احکام جزئیه فرو مانده اند و راه به حقیقت حال نمی برند بگذار که در لهو و لعب فرو روند چون «إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ». هم چنین با اشاره به آیه کریمه « قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَمَا یُشْعِرُکُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا یُؤْمِنُونَ» می گوید از کجا می دانی که بیشتر از این دلیل بیاوری آنانی که فهمشان کم است ایمانشان فزونی خواهد یافت. 880 بدان خوبی ، رخ بت را که آراست؟ که گشتی بت پرست ار حق نمی خواست؟ شیخ بر سبیل استفهام بیان می کند، رخ بت را به این خوبی که آراسته است. جواب این سؤال آن است: مسلماً خدا آراسته است. در مصرع دوم باز بر سبیل استفهام بیان می کند اگر حق نمی خواست آیا کسی بت پرست می شد. 881 هم او کرد و هم او گفت و هم او بود نکو کرد و نکو گفت و نکو بود می فرماید: بت را هم حق کرده یعنی حق ، بت را آفریده است و حق گفته است که بت پرست باشید و هم چنین حق بوده که به صورت بت ظاهر شده است پس چون او کرده پس نکو کرده است و چون او گفته و چون او بوده است، نکو کرده است. 882 یکی بین و یکی گوی و یکی دان بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان یعنی در نظر شهود تو، باید که غیر حق در نیاید و هرچه در نظر تو آمد، بایستی حق را در او ببینی. اگر کفر باشد یا اسلام، باید حق را بر زبان آوری و حق بگویی. باید بدانی، حق یکی است و آن هم وجود ذات احدیت است و با تعبیری دیگر معنی مصرع اول چنین است: یکی بین، اشاره به توحید افعالی است، یکی بگوی، اشاره به توحید صفاتی است و یکی بدان، اشاره به توحید ذاتی است. هر کدام از تعابیر فوق را که در مصرع اول آمده معنی کنی، آخرین سخن این است که اصل و فرع ایمان به این مطلب ختم شده است. 883 نه من می گویم این بشنو ز قرآن تفاوت نیست اندر خلق رحمان این مطلب را یعنی مطلبی که در بیت قبل بیان شد من نمی گویم بلکه آیۀ قرآن است و تو از قرآن بشنو که خدا فرموده «مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ» فیض رحمانی ذات احدیت برای همه موجودات یکسان است و تفاوتی ندارد، یعنی همۀ موجودات در فیض ذاتی یکسانند و هرگونه تفاوتی است در فیض رحیمی است که فرموده «إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ».
محمدحسن مرسلی