شیخ محمود شبستری

شیخ محمود شبستری

بخش ۴ - در تحقیق حقیقت

۱

به کلی دور شو از رسم و عادت

بگو از جان و دل قول شهادت

۲

برو در پیش کُن یک راه جان را

که قدری نیست اقوال زبان را

۳

به اخلاص و یقین کن کار خود راست

که حق از بندگان خود همین خواست

۴

بگویم تا بدانی چیست اخلاص

که قول و فعل تو حق را بود خاص

۵

شهادت را حقوق‌ست و حدود است

چو بشناسی و بگذاری چه سود است

۶

تو پنداری بدین قول رستی

شود فردا حمارت زانکه مستی

۷

مسلمان نیست از تو جز زبانت

منافق این بود کردم بیانت

۸

نفاق ای بی‌خبر چیزی دگر نیست

زبان گویان و دل را زان خبر نیست

۹

مسلمان گشتة اکنون به یک عضو

به کل شو زانکه نافع نیست یک جزو

۱۰

اگر دل با زبان یکسان کنی تو

هر آنچت گفت حق فرمان کنی تو

۱۱

مسلمان حقیقت گشته باشی

ز شرک مشرکان بگذشته باشی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمود
۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۱۸:۲۱:۲۵
براستی که (حقیقت ) را به زیبایی هرچه تمامتر بیان کرده و همه آنرا در خالصی و یکرنگی می خواند . روحش شاد
user_image
محمود
۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۱۸:۴۱:۱۶
تو حقیقت را چو یکرنگی بدانی که در گفتش تو هیچ ننگی ندانی
user_image
امیرعلی داودپور
۱۳۹۶/۰۱/۱۹ - ۰۰:۴۶:۲۵
جناب محمود شبستری در این ابیات از شرک نام برده است. حقیقت را در مقابل شرک قرار داده است. شرک و کفر در واقع در اسلام و شریعت نه تنها تعریف واقع ندارد بلکه تعریف آنها مقلوب است. کافر یعنی ناسپاس و در یقین آن کسیست که قدر نعمت را نداند و جان و مال خود و مردمان را بگیرد و آنان را حبس کند و آنان را ارج نگذارد به این مصداق ناسپاسی کافر ترین مردم در این دوران در همین اسلام به ظهور رسیده اند و نیز ارباب قدرت و اسلحه اند. اما مشرک یعنی کسی که جز خدای یا خدایان ، خدای انسانی و شیطان صفت بگیرد که آنها را امامان کفر هم مینامند که از این رسته هم در اسلام داریم که گمان میکنند خدمت خدای مهربان میکنند ولی با نام خدای بخشنده مهربان سر مردم هم میبرند. مصداق شرک و کفر در واقع یکیست. عبادت و بردگی شیاطین.