
شاهدی
شمارهٔ ۱۰
۱
هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا
سودای گیسویت به جنون میکشد مرا
۲
گر به وعدههای دل خلافت کشد رواست
سوی سراب سوز درون میکشد مرا
۳
تا عشق در درون دل من قرار یافت
از کارگاه عقل برون میکشد مرا
۴
من از کمند زلف توام بر حذر روان
چشمت به ساحری و فسون میکشد مرا
۵
ای شاهدی گذر ز فسون خرد که یار
در حلقه جنون به فنون میکشد مرا
تصاویر و صوت

نظرات