
شاهدی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
دو زلف سرکش دلبند داری
که در هر یک بسی دل بند داری
۲
شدم دیوانه در سودای زلفت
در ین قیدم بگو تا چند داری
۳
چه شد گر زان لب لعل شکر بار
به دشنامی مرا خرسند داری
۴
ز بهر چشم بد بر آتش رخ
ز انواع گهر هر چند داری
۵
ز نصح شاهدی بگذر تو ای شیخ
به خود پندی بده گر پند داری
تصاویر و صوت

نظرات