
شاهدی
شمارهٔ ۱۳
۱
ای طاق دو ابروی تو محراب جبینها
خاک سر کوی تو به از خلد برینها
۲
گفتی که منم سرور و سرحلقه خوبان
ای شاه کسی نیست شک و شبهه درینها
۳
از شرم لب لعل تو سرچشمه حیوان
اندر ظلمات است نهان زیر زمینها
۴
با زلف و خط و خال و دو چشم و خم و ابرو
حسن تو برانگیخت بسی فتنه براینها
۵
سرها همه شد خاک و تو آشوب جهانی
لطفی کن و بگذر به کرم از سر اینها
۶
تا کی بکشم جور و جفاهای رقیبان
برکش ز میان تیغ و خلاصم کن از اینها
۷
ای شاهدی ار یار ترا عهد و وفا نیست
خوش باش که اینها نبود عادت اینها
تصاویر و صوت

نظرات