
شاهدی
شمارهٔ ۱۹
۱
کدام سینه که مجروح و دل فگار تو نیست
کدام دل که به هر گوشه بی قرار تو نیست
۲
بیادگار تو در دل خدنگ هاست مرا
کشم ز سینه خدنگی که یادگار تو نیست
۳
زدیده سیل دمادم به رخ فشانم از آن
که شویم آن اثری را که از غبار تو نیست
۴
خبر ز جوهر جان کس نمیدهد لیکن
بنزد ما بجز آن لعل آبدار تو نیست
۵
ز بس که زخم تو خوردیم داغ آن برجاست
نماند یک سر مویم که داغ دار تو نیست
۶
منال شاهدی از مفلسی که از غم او
زبحر دیده چه گوهر که در کنار تو نیست
تصاویر و صوت

نظرات