شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۲۶

۱

قدت سرو گفتیم و رویی نداشت

چو زلف تو هم مشک بوئی نداشت

۲

فرات ار چه سیل در سیل بود

چو چشمم بسی جست و جویی نداشت

۳

دل ریش من هر شبی تا سحر

بجز ذکر تو گفت و گویی نداشت

۴

محیط ار چه در خویشتن غرقه بود

چو مژگان من آب رویی نداشت

۵

بحسرت چو شد شاهدی زیر خاک

جز آن خاک کو آرزویی نداشت

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 25

نظرات