
شاهدی
شمارهٔ ۲۸
۱
دلم را جز غمت سودی نماندست
در او جز درد موجودی نماندست
۲
ز آهم در دل دلبر اثر نیست
که دل اخگر شد و دودی نماندست
۳
طبیبا ترک درمان کن کزین درد
بکلی روی بهبودی نماندست
۴
ز امر بود و نابودم مترسان
که فکر بود و نابودی نماندست
۵
ز اسباب تنعم شاهدی را
به جز روی زرندودی نماندست
تصاویر و صوت

نظرات