
شاهدی
شمارهٔ ۳۲
۱
چو بر دل لشکر دل از کمین ریخت
قرار و صبر و هوش از عقل و دین ریخت
۲
چو دیدم غمزهاش فتان دین است
بگفتم خون خلقی بر زمین ریخت
۳
چو بر گلبرگ تر زد حلقه سنبل
غبار مشک را بر یاسمین ریخت
۴
ز لعلش آب حیوان زندگی یافت
چو از کوثر درون ماء معین ریخت
۵
دمادم شاهدی بهر نثارش
ز هجر دیده بر در ثمین ریخت
تصاویر و صوت

نظرات