
شاهدی
شمارهٔ ۳۴
۱
خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت
وان چشم هم از غمزه به سویش نظری داشت
۲
آورد صبا وقت سحر مژده دیدار
گویا که دعای سحر ما اثری داشت
۳
بگریست بر احوال درونم همه شب شمع
او هم مگر از سوز دل من خبری داشت
۴
سر در قدم پیر خرابات نهادیم
زان رو که ره خلو تیان درد سری داشت
۵
شد شاهدی اندر ره معشوق روانه
کاین راه بهر مرحله خوف و خطری داشت
تصاویر و صوت

نظرات