شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۳۴

۱

خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت

وان چشم هم از غمزه به سویش نظری داشت

۲

آورد صبا وقت سحر مژده دیدار

گویا که دعای سحر ما اثری داشت

۳

بگریست بر احوال درونم همه شب شمع

او هم مگر از سوز دل من خبری داشت

۴

سر در قدم پیر خرابات نهادیم

زان رو که ره خلو تیان درد سری داشت

۵

شد شاهدی اندر ره معشوق روانه

کاین راه بهر مرحله خوف و خطری داشت

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 27

نظرات