
شاهدی
شمارهٔ ۵۹
۱
کاری ندارم در جهان جز گریه در کردار خود
چون من مبادا هیچ کس درمانده ا ندر کار خود
۲
ای سرو قد سیم تن وی گل رخ نازک بدن
از دوستان بشنو سخن خواری مکن با یار خود
۳
لعل لبت با جان قرین زیر لبت در ثمین
با حسن لطف این چنین ضایع مکن بازار خود
۴
با چهره بهتر از مهی قدت به از سرو سهی
بوسی به جانی می دهی بس خود بکن بازار خود
۵
شد شاهدی چون در فنون در قید زلف تو زبون
بگذار کز سوز درون گرید به حال زار خود
تصاویر و صوت

نظرات
Right_brain