شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۶۴

۱

ز بهر تیر تو میلِ (میلم) بهر مغاک برد

شدیم خاک که میلش مگر به خاک برد

۲

ز بهر دوختن چاک سینه مژگانت

گذر ز سینۀ مجروح چاک چاک برد

۳

ز لعل نوش تو دل خواست شربت عنّاب

گر ردِ می بر این جان دردناک برد

۴

برای شستن دل از غم جهان یک سر

کجاست می که به یک جرعه ایش پاک برد

۵

بشست شاهدی از دل غم خمار به آب

نبرد گر ببرد نیز آب ناک برد

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 56

نظرات