
شاهدی
شمارهٔ ۶۶
۱
با آنکه دل به درد تو بس دردمند بود
جز درد چارۀ دگرش ناپسند بود
۲
گر دست ما ز دامن وصل تو کوته است
اندر هوای قد تو همت بلند بود
۳
پیش قد تو سرو تمایل زیاد کرد
بادش فکند باز که بس خود پسند بود
۴
آن دانه های خال سیه بر رخت مگر
از بهر چشم زخم بر آتش سپند بود
۵
از قید زلف دلکش تو کس نبرد جان
زیرا که مو به مو همه قید و کمند بود
۶
از بس که شاهدی ز می عشق بود مست
عمر عزیز رفت ندانست که چند بود
تصاویر و صوت

نظرات