شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۶۸

۱

یار بر من دود دل‌ها می‌کشد

لشکری از فتنه بر ما می‌کشد

۲

کرده است از زلف بس قلاب‌ها

تا دل خلقی به هرجا می‌کشد

۳

نوش دارویی ز لعلش خواست دل

زانکه زلف او به سودا می‌کشد

۴

ای بسا سرها که سازد پایمال

طرهٔ مشکین که در پا می‌کشد

۵

دست قدرت کرد ماه عارضش

خط مشکین را چه زیبا می‌کشد

۶

شاهدی چون یاد می‌آرد لبش

میل جان او به صهبا می‌کشد

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 59

نظرات